نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.
چکیده: پرسش از منشأ حیات، از مباحث جدى عرصههاى مختلف اندیشه است. در مورد منشأ حیات آراء مختلفى مطرح شده است. در این نوشتار، ضمن بررسى آراء پیرامون منشأ حیات، نظریه تکامل انواع داروین و اتباع وى به چالش کشیده شده و نشان داده مىشود که این نظریه به جاى پاسخگویى به پرسش از منشأ حیات، به فرایند تکامل پرداخته است. این نظریه نه تنها در تبیین منشأ حیات، بلکه در توضیح فرایند پیدایش «انواع» نیز ناکام است و در آن از موضع یک دانشمند تجربى، اظهارنظرى فیلسوفانه مىشود. در ادامه مقاله، ضمن تبیین مهندسى آفرینش، اهمّ آراء موافقان و مخالفان نظریه تکامل انواع در بین اندیشمندان اسلامى و نیز نگاه قرآن کریم مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
مقدّمه: «إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (جاثیه: 3ـ5)؛ و در آفرینش شما و پراکنده شدن جنبندگان عبرتهاست براى اهل یقین، و آمد و شد شب و روز و رزقى که خدا از آسمان مىفرستد و زمین مرده را بدان زنده مىکند و نیز در وزش بادها براى عاقلان عبرتهاست.
اینکه آدمى از کجا آمده است، به کجا مىرود و هدف از زندگى او چیست، سؤالاتى هستند که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است: روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وى از این ساختنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا مىروم، آخر ننمایى وطنم2 گمان نمىرود سؤالاتى اساسىتر از این سؤالات براى بشر در طول تاریخ مطرح بوده باشد. اندیشمندان نیز همواره در جستوجوى پاسخى براى اینگونه سؤالات بودهاند. از جمله این موارد، سؤال از نقطه شروع ـ و به اصطلاح ـ از منشأ حیات، تحول و تکامل موجودات است.
در روى زمین انواع گوناگونى از جانداران و گیاهان مشاهده مىشود. درباره آنها این سؤال مطرح است که آیا تمام جانداران و گیاهان از روز نخست به همین وضع و شکلى که دارند آفریده شدهاند یا اینکه آنها در زمانهاى دور موجودات سادهاى بودهاند و به مرور زمان در مسیر تحول قرار گرفته و به تدریج به صورت انواع کنونى درآمدهاند؟ نظریه اول را نظریه ثبوت انواع و نظریه دوم را تکامل انواع یا ترانسفورمیسم3 مىنامند. تکامل انواع را نیز به دو صورت تکامل تدریجى و تکامل دفعى بیان مىکنند. امروزه تکامل تدریجى از نظر علمى مردود اعلام شده و تنها تکامل دفعى مورد بحث و گفتوگو است.
راستى منشأ حیات انسان و جانداران چیست؟ از قدیمالایام دانشمندان پاسخهاى متعددى به این پرسش دادهاند؛ از جمله: 1. تکامل شیمیایى حیات در آبگیرهاى اولیه زمین؛ 2. پیدایش مستمر حیات به صورت خلقالساعه در نقاط خاصى از سطح زمین؛ 3. تکامل شیمیایى حیات در فضا و انتقال اتفاقى آن بر عرصه زمین؛ 4. فرستاده شدن حیات با شهابسنگها از کرات دور دیگر به زمین؛4 5. خلقت حیات با اراده و قدرت لایزال الهى.
به لحاظ بازگشت برخى از این نظریهها به نظریههاى دیگر، و با چشمپوشى از برخى از جزئیات، در مجموع دو نظریه عمده در این زمینه قابل بررسى است که اعتقاد به هریک از آنها تأثیر بسیار زیادى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد:
الف. نظریه خلقت: بر اساس این نظریه، جهان هستى خالقى به نام «خدا» دارد که با علم و اراده و قدرت بىنهایت خود ماسوا را خلق کرده است. با توجه به آیات قرآن کریم (براى نمونه، آیات 12ـ14 سوره مبارکه «مؤمنون») هم اساس خلقت حیات و هم خلقت تدریجى انسان به خداى متعال نسبت داده شده است.
ب. نظریه تکاملى خلقت: این نظریه مىکوشد وجود نظامهاى بسیار پیچیده را با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح دهد. در این نظریه، سخن از انتخاب طبیعى و جهشهاى اتفاقى است و جهان، نظام بستهاى فرض مىشود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچگونه وابستگى به بیرون از خود ندارد.
در این نوشته، ابتدا نظریه تکاملى خلقت بررسى و تحلیل مىشود و سپس نظریه خلقت با تأکید بر مهندسى آفرینش تبیین مىگردد. در پایان نیز، ضمن بیان آراء موافقان و مخالفان مسلمان نظریه تکامل، عمده مستندات قرآنى آنها بیان مىشود.
نظریههاى منشأ حیات
1. نظریه خلقت
قدیمىترین نوشتهاى که به بحث درباره آفرینش جانداران مىپردازد، عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان است؛ کتابى که مورد قبول مسیحیان نیز مىباشد. بر اساس این نوشته، خداوند جهان و جانداران ساکن آن را در شش روز آفرید و آدمى آخرین آفریده اوست: «خداوند پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینى وى روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.»5 در قرآن کریم نیز آیات فراوانى مبنى بر اینکه خداوند متعال هستى و حیات را آفرید است وجود دارد.6
2. نظریه پیدایش خلقالساعه حیات
اینکه حیات مىتواند از ماده فاقد حیات پدید آید بخش مرکزى فلسفه یونان بود. فلاسفه یونان معتقد بودند که ارگانیسمها یا موجودات زنده از لجن و تحت تأثیر پرتو خورشید تکامل یافتهاند. ارسطو، این نظریه را تعلیم داد و تحت تعلیمات او نظریه خلقالساعه حیات اهمیت پیدا کرد، به گونهاى که در عهد باستان، قرون وسطا و تا قرن هفدهم میلادى این نظریه حاکمیت خود را حفظ کرد. «ارگانیسمهاى پیچیده نظیر کرمها و قورباغهها از موادى مانند گوشت فاسد و لجنها پدید مىآیند.»7
3. نظریه پیدایش حیات از حیات
در اواخر قرن هفدهم، محققان نظریه «پیدایش خلقالساعه حیات» را مورد سؤال قرار دادند. به ویژه سِررابرت بویل8 در سال1661 و لوین هوک9 در 1680 نظریات خود را در مخالفت با این نظریه مطرح نمودند. اما اولین مخالفت اساسى از طرففرانسیسکو ردى10 محقق مشهور ایتالیایى، ابراز گردید. ردى مشاهده کرد که اگر گوشت براى چند روز در معرض هوا قرارگیرد، مولد کرمها و حشرات مىشود؛ اما اگر گوشت را در ظرفى محصور قرار دهیم هیچگونه کرمى یا حشرهاى تولید نمىگردد. او از مشاهدات خود نتیجه گرفت کرمها یا حشرات از گوشت در حال فساد تولید نمىشوند، بلکه از تخمهایى به وجود مىآیند که توسط حشرات بر گوشت قرار داده شده است. از اینرو، او اعلام داشت: «حیات فقط از حیات پیدایش و ظهور مىیابد.»11
نتایج تحقیقات ردى به مجادلات در خصوص منشأ حیات پایان نداد، اگرچه در قرن هجدهم محققان دیگرى با استفاده از روش ردى، حملات سنگینى را متوجه این نظریه نمودند؛ لیکن در اواخر قرن هجدهم این نظریه در قالب و شکل متفاوتى مطرح گردید. گروهى این نظریه را مطرح کردند که «اشکال بسیار سادهاى از حیات به طریق خلقالساعه از مواد فاقد حیات تشکیل گردیده و سپس این اشکال ساده به تدریج به انواع پیچیدهتر توسعه یافتهاند.» از پیشگامان این باور و اعتقاد، اریسموس داروین12 پدر بزرگ چارلز داروین بود. جوزف پیرستلى13 که از مخالفان این نظریه بود، آن را به عنوان یک عقیده مادىمحکوم مىکرد. این مجادلات در طول سالهاى قرن نوزدهم ادامه یافت. در قرن 19 از چهرههاى شاخص که وارد این مقوله شد پاستور بود. در سال 1862 که پاستور با انتشار نتایج تحقیقات تجربى خود آکادمى علوم پاریس را متقاعد نمود «میکروارگانیسمها از مواد فاقد حیات به طریق خلقالساعه پدید نمىآیند»، چارلز داروین در انگلستان کتاب بنیاد انواع خود را منتشر کرد. داروینیسم شدیدا بر این عقیده متکى بود که «پیدایش حیات به طور خلقالساعه از مواد فاقد حیات صورت پذیرفته است.»14
4. نظریه نیروى حیاتى15
ماهیت ارگانیسمهاى داراى حیات را نمىتوان فقط برحسب قوانین شیمى و فیزیک شناخت. برزیلیوس، مشهورترین شیمیدان متقدم، از پیروان این نظریه بود. او عقیده داشت که تمام مواد آلى تحت نفوذ یک نیروى حیاتى تولید مىشوند و از اینرو، ساخت آنها به طریق مصنوعى در آزمایشگاه غیرممکن است. این گروه معتقد بودند که مواد شیمیایى موجود در ارگانیسمهاى زنده اساسا با مواد معدنى متفاوت است. در درون یک موجود زنده نیروى ناشناخته به نام «نیروى حیاتى» وجود دارد. زمانى این عقیده آنقدر حاکمیت داشت که محققان، مواد شیمیایى را به دو دسته «آلى» و «معدنى» تقسیم مىکردند. مواد آلى موادى هستند که در چرخه حیات یافت مىشوند.16
5. نظریه بنیاد انواع چارلز داروین
در طول نیمه دوم قرن 19 داروینیزم، مرکزیت مجادلات بین طرفداران نظریه خلقالساعه و نظریه نیروى حیاتى را در اختیار گرفت. داروینیستها چنین بحث مىکردند که تکامل انواع به واسطه انتخاب طبیعى غیرهدایتشده، پس از آنکه اولین شکل حیات به طور اتفاقى بر عرصه زمین تشکیل شد، تحقق یافته است. این بازگشت داروینیزم به نظریه خلقالساعه بود که محققان علیه آن برخاسته بودند. داروین مىدانست که یک توضیح رضایتبخش براى نظریه او از اهمیت زیادى برخوردار است. مخالفان داروین نیز تن به مصالحه دادند:
اگر خداوند اولین سلول زنده را به گونهاى خلق کرده که حاوى دستورهاى لازم براى تکامل بوده باشد، در این صورت، لازم نیست مؤمن از ایمان خود دست بردارد. خصوصا اینکه او یک پاراگراف را به نظریه خود صرفا به دلیل کم کردن مخالفتها به شرح زیر افزود: «معدودى از فرمهاى اولیه با یک فرم اولیه حیات خلق شده است.»17
نقد نظریه بنیاد انواع
پروفسور براون آلمانى در نقد نظریه داروین بیان مىدارد: نظریه شما چیزى را تغییر نمىدهد، مگر اینکه منشأ حیات را توضیح دهید. داروین بیان داشت: «پیدایش حیات ممکن است با عبور جریان الکتریسیته از ماده صورت پذیرفته باشد.» البته این پاسخ چیز تازهاى دربر نداشت. پیش از داروین، اندروکروز در سال 1837م ادعا کرده بود که با گذراندن جریان الکتریسیته از مخلوط سیلیکات و هیدروکلریک اسید، یک هشتپاى عظیمالجثه خلق مىکند. بنابراین:
ـ داروین هیچ اطلاعى از ساختار درون سلول نداشت.
ـ داروین نیروى حیاتى را چیزى جز جریان الکتریسیته نمىدانست.
ـ داروین معتقد به پیدایش خلقالساعه حیات بر عرصه زمین بدون دخالت هرگونه نیروى غیرمادى بود. اگرچه گروهى اصرار دارند که پیدایش حیات، به صورت خلقالساعه و در مرحلهاى از حیات زمین صورت پذیرفته است.
البته این نظریه با مسائل و مشکلات حلنشدنى مواجه است؛ از جمله:
1. ماهیت اتمسفر اولیه زمین چه بود؟ اتمسفرى شبیه به اتمسفر زمین در حال حاضر، اکسیدکننده است و امکان پیدایش حیات تحت چنین اتمسفرى وجود ندارد.
2. ظهور مولکولهاى بیولوژیکى که داراى ساختمان بسیار سازمانیافته و منحصر به فرد هستند، چگونه امکانپذیر گشته و میزان این مولکولها و خلوص آنها چگونه براى پیدایش حیات به حد کافى رسیده است.
3. وجود آنزیمها براى حیات ضرورى است و حیات بدون آنها ممکن نیست. پس پیدایش حیات چگونه بدون آنزیمها ممکن گردیده است؟ این همان سؤال سنتى مرغ و تخم مرغ است که معتقدان به نظریه مادى پیدایش حیات پاسخى براى آن ندارند.
4. چگونه اولین سلول، پیدایش و ظهور یافته است؟ چگونه اولین سلول آموخت که تقسیم شود و تکثیر یابد؟ چگونه سازوکار بسیار پیچیده تولیدمثل ظهور یافت؟
5. چگونه ارگانیسمهاى ساده به ارگانیسمهاى پیچیده تکامل یافتهاند؟
تحلیل الگوى تکاملى
1. در یک الگوى تکاملى، تلاش بر آن است که وجود نظامهاى بسیار پیچیده با تکیه بر فرایندهاى مادى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود.
2. در الگوهاى تکاملى اثرى از طراحى مهندسى نیست، بلکه از انتخاب طبیعى و جهشهاى اتفاقى سخن به میان مىآید.
3. در الگوهاى تکاملى هیچ اثرى از طراحى فوق طبیعى نیست. در اینگونه الگوها، جهان نظام بستهاى فرض مىشود که همه عوامل ارتقا و تکامل را در درون خود دارد و هیچگونه وابستگى به بیرون از نظام در این الگوها منظور نشده است. عناوینى نظیر جهانشناسى تکاملى، جهانشناسى مادى یا جهانشناسى علمى همه به یک معنا هستند. این عناوین به گونهاى از جهانشناسى اطلاق مىشود که در آن، جهان متشکل از پدیدههاى مادى کاملاً مستقل و خودکفاست و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مىکند.
4. سه عامل قوانین طبیعى، ماده و زمان عناصر اصلى یک جهانبینى تکاملى را تشکیل مىدهند. میل به تکامل، خاصیتى ذاتى براى ماده فرض مىشود. این خاصیت، در فواصل زمانى بسیار طولانى سبب شده است که ماده از سادهترین صورت (گاز هیدروژن) به پیچیدهترین ساختار (مغز انسان) تکامل یابد.
5. با اندکى توجه مىتوان دریافت که سه پیشفرض براى الگوهاى تکاملى از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. با حذف این سه پیشفرض، الگوهاى تکاملى دچار فروپاشى مىشوند:
الف. تمایل ماده به ارتقا و تکامل است. این پیشفرض غالبا به صورت یک اصل اجتنابناپذیر عنوان مىشود.
ب. زمانهاى بسیار طولانى. الگوى تکاملى، شدیدا وابسته به این پیشفرض است.
ج. جهان تحت تأثیر همین روابطى که بین پدیدهها جارى است و آنها را تحت نام قوانین علمى مىشناسیم، تکامل یافته است.
نقد نظریه تکامل انواع
1. دریافتهاى عامیانه و علمى به ما نشان مىدهد که ساختارهاى مادى تمایل به تنزل به مراتب پایینتر از خود نشان مىدهند. براى مثال، یک اتومبیل به تدریج مستهلک مىگردد و سرانجام تمام سازمان و نظم و هماهنگى آن دچار فروپاشى مىشود. زمان برخلاف تصور رایج، دوست تکامل نیست، بلکه دشمن آن است. ما چقدر تلاش مىکنیم که بناها و آثار تاریخى را حفظ کنیم؟ هر ساله هزینه هنگفتى در موزهها و ابنیه تاریخى صرف نگهدارى از اشیا مىشوند. در حقیقت، ما براى حفظ یک اثر تاریخى و یا یک تابلوى نقاشى به جنگ زمان مىرویم. هرچه بر فواصل زمان بیفزاییم، فروپاشى افزونتر خواهد شد. این موضوع در خصوص ساختارهاى حیاتى از شدت بیشترى برخوردار است.
2. دریافتهاى واقعى به ما آموخته است براى اینکه مواد اولیه را به اجزاى یک ساختار مهندسى تبدیل نماییم باید حجم متناسبى از اطلاعات تخصصى را بر ماده اولیه وارد کنیم. خواص فیزیکى، شیمیایى و مکانیکى مواد اولیه، روابط طبیعى و زمان نقشى در تبدیل مواد اولیه به یک ساختار مهندسى ندارد.
براى تبدیل یک سنگ آهن به یک دستگاه انتقال قدرت، باید کار مهندسى صورت پذیرد. هیچکدام از خواص آهن نظیر سختى، استحکام مکانیکى، قابلیت تغییر شکلپذیرى، جرم مخصوص قابلیت هدایت الکتریکى، خواص الکترو مغناطیسى، و... و هیچیک از قوانین نظیر اصل بقاى انرژى، اصل افزایش انتروپى و... نمىتواند جایگزین کار مهندسى شود.
3. سازمان دادن مواد اولیه در ساختارهاى حیاتى میلیونها بار پیچیدهتر و دشوارتر است. به همین دلیل، ما در طراحى و ساخت ساختارهاى غیرحیاتى گامهاى مهمى برداشتهایم، اما در طراحى کوچکترین واحدهاى حیاتى به شدت ناتوانیم. زمانى تصور مىشد که تولید سلول زنده در شرایط آزمایشگاهى کار چندان دشوارى نیست؛ زیرا تصور ما از ساختارهاى درون سلولى بسیار ابتدایى بود. با توسعه امکانات تحقیقاتى به این باور رسیدهایم که هرچه بیشتر مىکاویم مراتب عالىترى از مهندسى را در واحدهاى درون سلولى مىشناسیم . ارزش مغز انسان در مواد اولیه به کار رفته در آن نیست، بلکه در طراحى آن است. ما امروزه ترکیبات مغز انسان را مىشناسیم، لیکن حتى قادر به بازسازى بخش کوچکى از آن نیستیم؛ زیرا مغز از آنچنان سازمان پیچیده مهندسى برخوردار است که تعداد مجراهاى ارتباطى در یک صدم مغز از تعداد کل خطوط ارتباطى بر سطح زمین بیشتر است. قرار دادن ماده اولیه در چنین سازمان مهندسى به دانش و توانایىهاى تخصصى فوق تصور نیاز دارد. این مطلب فقط شامل مغز نمىشود؛ سایر اعضا و حتى در مورد یک سلول نیز صادق است.
پروفسور ورنرگیت از دانشگاه آخن مىنویسد: طول شبکه انتقال خون در بدن انسان یکصد هزار کیلومتر است. حتى تصور طراحى چنین شبکه عظیمى براى انتقال سیال از بضاعت مهندسى امروز بیرون است. ما با شبکههاى آب شهرى با دشوارىهاى متعددى روبهرو هستیم. شبکه انتقال خون 60ـ80 سال پایدار فعالیت مىکند. درک معیارهاى مهندسى در این طراحى ممکن نیست. چگونه یک سلول در ظرف مدت کوتاهى همانند خود را مىسازد، در حالى که چنین کارى از حد تصورات علمى ما بیرون است؟
4. ساختارهایى که در عالم موجودات زنده اعم از گیاهان و جانوران مشاهده مىکنیم هرگز تجلى خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکمیت عالىترین مراتب علمى ـ مهندسى را نشان مىدهند. در حقیقت، این پدیدهها دانش متراکم هستند. ما از خودْ دانش خلق نمىکنیم، بلکه دانش موجود در پدیدهها را کشف و بازگو مىنماییم.
5. در یک مجموعه عظیم مهندسى، هریک از ساختارهاى تشکیلدهنده مجموعه در ارتباط متقابل با سایر ساختارها قرار مىگیرد. براى هماهنگى با وسعتى که در عرصه زمین مشاهده مىشود، تمام امکانات ضرورى باید در طراحى هر ساختار و در طراحى عمومى کل مجموعه دیده شود. این مطلب یک معیار است که در تمام مجموعههاى مهندسى کوچک یا بزرگ جارى است.
6. طراحى خارقالعاده دستگاههاى کنترل به عنوان بخش سختافزارى و حجم وسیع و عظیمى از اطلاعات در قالب نرمافزارهاى بسیار پیچیده لازم است تا قابلیتهاى لازم براى انطباق با شرایط متنوع و هماهنگ با سایر ساختارهاى مجموعه را ممکن سازد.
ساختارهاى حیاتى نسبت به عوامل فیزیکى نظیر دما، رطوبت، فشار، جریانهاى الکتریکى، میدانهاى مغناطیسى، و تشعشات یا انرژى بالا مهندسى که در ساختمان آنها وجود دارد فقط در دامنه محدودى از اینگونه تغییرات کافى است تا حیات انسانى یا حیوانى و گیاهى به خطر بیفتد. بنابراین، در ساختارهاى حیاتى، پایدارى حیاتى نظام متکى بر کمال مهندسى است که این کمال مهندسى باید در طراحى نظام تأمین شود. بر خلاف تصور رایج در الگوهاى تکاملى تغییر در شرایط زیستمحیطى هیچگونه قابلیت جدیدى را در یک نظام حیاتى ایجاد نمىکند، بلکه تمام قابلیتهاى ضرورى براى ادامه حیات و پایدارى نظام باید در طراحى اولیه آن تعبیه شده باشد. در الگوهاى تکاملى غالبا معیارهاى مهندسى نادیده گرفته مىشود.
7. بشر امروزى خود صاحب سطح خاصى از مهندسى و فناورى است. گرچه قادر به طراحى و ساخت دستگاههاى بیولوژیکى نیست، لیکن نمونههاى متنوع و متعددى از دستگاههاى مکانیکى ـ الکتریکى را ساخته و تلاش گستردهاى را براى طراحى و ساخت نظامهاى هوشمند آغاز کرده است. سؤال این است که فرایندهاى کور (جهش) و گزینشهاى غیرهوشمند و غیرهدایتشده (انتخاب طبیعى) چه اندازه در این صنعت نقش دارند؟ ما در صنعت بشرى هیچ سنخى از تمایل ماده به ایجاد نظم مهندسى یا نقش قوانین طبیعى در ایجاد چنین نظمى ابراز نمىکنیم. براى زمان نیز نقشى قایل نیستیم؛ یعنى در صنعت و فناورى بشرى هیچ کدام از پیشفرضهاى الگوهاى تکاملى معتبر تلقّى نمىشود.
8. ما ماشینهاى مختلفى را اختراع کردهایم. کارآیى این ماشینها در تبدیل سوخت به کار مکانیکى بسیار پایین است. پسماندههاى سوخت به کار مکانیکى به محیط زیست تحمیل مىشود. این ماشینها نیاز به کنترل لحظهاى دارند. غفلت از آنها فاجعهآفرین است. خودروهایى که ما تولید کردهایم فاقد همانندسازى هستند. فاقد قابلیت خودترمیمى هستند. آنها خود توانایى تغذیه و استفاده از مولد مورد نیاز را ندارند و قادر به دریافت تغییر در عوامل محیط و ابراز عکسالعمل مناسب در برابر این تغییرات نیستند. با تمام این نواقص، آنها را محصول فرایند مهندسى در مواد اولیه مىدانیم. الگوهاى تکاملى معیارهاى مهندسى را به هیچ وجه ارضا نمىکنند.
رابطه ماده + جهش + انتخاب طبیعى + زمان طولانى = ساختار حیاتى، یک رابطه پندارى است؛ این رابطه باید به صورت زیر تصحیح شود: ماده + حجم عظیمى از اطلاعات دقیق و گزینش شده + احاطه نامحدود تخصصى + حاکمیت مطلق در هدایت فرایندها با دقتى فوق تصور = ساختار حیاتى.
9. در طراحى یک مجموعه صنعتى، یکى از مهمترین بخشها که باید دقیقا طراحى شود منبع یا منابع تأمین انرژى است. تولید انرژى در یک نیروگاه هستهاى و هدایت انرژى به مراکز مصرف تخصصهاى مهندسى پیچیده نیاز دارد. اولین نکته، مشکلات جدى زیست محیطى است که نیروگاههاى هستهاى سبب مىشوند. این نیروگاهها نسبت به خورشید اصلاً قابل قیاس نیستند.
10. ما در ارزیابى طرحهایى که به همت انسانهاى محقق اجرا شده دقیقا بر اساس معیارهاى مهندسى قضاوت مىکنیم؛ یعنى آنها را مرهون دانش، نبوغ، کارایى و تخصص و احاطه علمى مىدانیم.(ماده اولیه + کار هوشمند = ساختار یا سیستمهشدار) اما در ارزیابى طرحهایى که هزاران هزار مرتبه عالىتر از طرحهاى بشرى است، از قضاوت بر اساس معیارهاى بشرى عدول مىکنیم و به الگوهاى پندارى متوسل مىشویم!
مهندسى آفرینش
با گسترش اطلاعات علمى در مورد موجودات زنده به ویژه در مورد واحدهاى ساختمانى تشکیلدهنده آنها در مقیاس مولکولى، تردیدى وجود ندارد که ساختار موجود زنده از باکترى تا انسان بر معیارهاى مهندسى استوار است. کشفیات اخیر از ساختارهاى درون سلولى، بیولوژیستها را در شرایطى قرار داده است که با بدبینى فراگیر نسبت به نقش تحولات اتفاقى و غیرهوشمند در ایجاد ساختارهاى بدیع و بسیار پیچیده درون سلول قضاوت مىکنند. اگر برنامههاى پیچیده رایانهاى با سازوکارهاى اتفاقى نمىتواند تغییر داده شود، بىتردید، این امر در مورد برنامههاى ژنتیکى موجودات زنده نیز صادق است. ما با عالىترین طراحى در سلولهاى زنده مواجه هستیم. بدون هیچ تردیدى، از مطالعه ساختارهاى درون یک سلول، شواهد قطعى بر خلقت حکیمانه را مىیابیم. کمال ساختارهاى حیاتى یک واقعیت فراگیر جهانى است. هرقدر عمیقتر بررسى نماییم، ظرافت، نبوغ و برترى مطلق کیفیت را در ساختارهاى حیاتى مشاهده مىکنیم.
نارسایى و عدم پاسخگویى علم
حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتىهاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیدهاى بدون پاسخ مانده است. در تحلیل عالىترین مراتب کمال مهندسى، عالىترین مراتب نبوغ در طراحى و عالىترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى، بخش قابل ملاحظهاى از پاسخها حتى در حوزه علوم تجربى از حد الگوهاى پندارى فراتر نمىروند. امروزه دستاوردهاى علمى راه را بر تحلیلهاى مادى مسدود نموده است. عالم در تمام ابعاد آن یک نظام مهندسى است و الگوهاى تکاملى که براى توصیف مادى این نظام تدوین شدهاند نظر به جهان حقیقى ندارند. وجود ساختارهاى عظیم مهندسى و هماهنگى بىنظیر بین ساختارهاى حیاتى و غیرحیاتى را نمىتوان بر مبناى تحولات اتفاقى (جهشها و انتخاب طبیعى) تفسیر نمود. ضرورت خلقت حکیمانه، نظارت مهندسى و هویت مدبرانه را الزاما باید پذیرفت و گریزى از اقرار به این حقیقت نیست.
پیروان الگوهاى مادى در مواجه با حقایق علمى ناچار به اعتراف شدهاند که با فقدان تمام عیار شواهد علمى براى نشان دادن افزایش تدریجى در مراتب پیچیدگى ساختارها مواجه هستند.
ـ حقیقت این است که تا به امروز حتى یک مورد شواهد علمى در حمایت از اینکه انتقالهاى بزرگ تکاملى تحقق یافته باشد، ثبت نشده است. الگوهاى تکاملى بر رخدادهاى اتفاقى استوار است. رخدادهاى اتفاقى نه مىتوانند ساختارهاى مهندسى را ایجاد کنند و نه مىتوانند پایدارى آنها را تأمین نمایند. در دنیاى مهندسى و طراحى دستگاههاى پیچیده و هوشمند، سخن از جهش و انتخاب طبیعى به میان آوردن، و نقشى براى فرایندهاى اتفاقى و زمان قایل شدن، به افسانههاى علمى و داستانهاى تخیّلى بیشتر شبیه است تا نظرات علمى. در تمام عرصهها بدون مدیریت مهندسى ـ تخصصى سامان دادن به ماده امکانپذیر نیست. وجود و پایدارى ساختارهاى پیچیده با توسل به فرایندها و قوانین طبیعى توضیحناپذیر است. هر الگویى بنا کنیم و در آن نقش خلّاقیت و نظارت حکیمانه را منظور ننماییم پندارى و موهومى است.
ـ هیچ اخترشناسى قادر نیست در قالب یک تحلیل علمى (تحلیل مبتنى بر خواص ماده، قوانین طبیعى و زمان) وجود ستارگان، کهکشانها و منظومه شمسى را توضیح دهد.
ـ هیچ بیولوژیستى قادر نیست حتى یک تحلیل نظرى بدون تناقضات بسیار جدى در مورد پیدایش میکروارگانیسمها یا تکامل ارگانیک (تکامل از میکروب تا انسان) ارائه کند.
ـ در الگوهاى مادى، نقشى که به ماده و قوانین طبیعى نسبت داده مىشود، به هیچ وجه منطبق با شواهد عینى و مطالعات تجربى نیست. مجموعهاى که ما در آن قرار گرفتهایم دنیاى اَبَرتکنولوژى است؛ دنیایى که در آن پیچیدهترین فرایندهاى مهندسى در عرصههاى مختلف تحت متعالىترین مدیریت تخصصى هدایت مىشوند. بخشهاى سختافزارى و نرمافزارى در این مجموعه آنچنان عالى و بدون کوچکترین نقصان طراحى شده است که عقل انسان را شگفتزده مىکند.
ـ واحدهاى بسیار پیچیده تبدیل انرژى در گیاهان، شبکههاى به غایت پیچیده و متراکم در ساختارهاى مغز موجودات زنده، شبکه پیچیده انتقال خون، واحدهاى انتقال اکسیژن، دستگاه پالایش خون، واحدهاى میکروسکوپى که با نرمافزارهاى بدیع پیچیدهترین فرایندهاى فیزیکى شیمیایى و مهندسى را در کوتاهترین زمان تحقق مىبخشد، دستگاههاى کنترل عالى و ممتاز، تجهیزات تشخیص خطا و کنترل کیفیت، دستگاههاى کشف کد و بانکهاى اطلاعاتى براى ذخیره و بازیافت اطلاعات حیاتى، قابلیتهاى مهندسى استثنایى در موجودات زنده، نظیر همانندسازى و خودترمیمى و هوشمندى که دستیابى به آنها براى مراکز تحقیقاتى امروز دنیا یک ایدهآل مهندسى است و دهها طرح بدیع و عظیم دیگر، جز به مدبرى که آسمانها و زمین به اقتدار و عظمت او گواهى مىدهند به امر دیگرى مىتوان نسبت داد؟
ـ حقیقت غیرقابل انکار این است که ما در دنیاى موجودات زنده شاهد شگفتىهاى بسیارى هستیم که هنوز بخش بزرگى از آنها به صورت معماهاى پیچیدهاى بدون پاسخ مانده است:
1. عالىترین مراتب کمال مهندسى.
2. عالىترین مراتب نبوغ در طراحى.
3. عالىترین مراتب ظرافت، پیچیدگى و هماهنگى.
بخش قابل ملاحظهاى از پاسخها حتى در حوزه علوم تجربى از حد ظنیات فراتر نمىرود. نکتهاى که تأکید مجدد بر آن بسیار ضرورى است این است که بدون طرح مسائل، به صورت مسائل مهندسى تمام تلاشهاى علمى ما جز به پاسخهاى پندارى نخواهد رسید.
خطایى که در حوزههاى مختلف علوم نظیر فیزیک، شیمى، اختر فیزیک، بیولوژى زمینشناسى و... پیوسته مرتکب مىشوند این است که ابتدا یک مسئله بسیار پیچیده مهندسى را به یک مسئله علمى کاهش مىدهیم و سپس سعى مىکنیم با استفاده از رفتارمان و قوانین حاکم بر آن پاسخهایى را پیشنهاد نماییم. در حقیقت، ما ابتدا فرض مىکنیم که مسئله نظامهاى حیاتى و غیرحیاتى مسائلى هستند که پاسخ آنها را صرفا با استناد به رفتار ماده و قوانین حاکم بر آن مىتوان یافت. بر اساس چنین فرض غلطى است که به سازوکارهاى کاملاً پندارى و غیرهوشمند نظیر جهش و انتخاب طبیعى متوسل مىشویم. در حالى که مشاهدات حقیقى و تجربیات به ما آموخته است که در حوزه مسائل مهندسى فرایندها و گزینشهاى غیرهوشمند جز تخریب نتیجه دیگرى نخواهد داشت.... ادامه دارد...
نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) http://mouood.org/content/view/11642/3/